|
سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : ویدا
سلام من دیگه خونه دار شدم روز تولد امام رضا رفتم خونه خودم دیگه واسه ی خودم خانم شدم خونه ام اینقد قشنگه همش دارم ذوق میکنم خیلی خوشحالم ![]()
یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, :: 9:29 :: نويسنده : ویدا
![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 13:41 :: نويسنده : ویدا
وای مصطفی من عزیز دل من کاش الان از پنجره ی اتاقت این بارون زیبارو ببینی و کلی کیف کنی، اخه میدونین شوشوی ناز من عاشق بارونه.....خدایا از این همه لطفت به من و همسرم ممنونم ... خیلی بارون زیباییه ![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 13:23 :: نويسنده : ویدا
کنارت هستم برای روزی که دستان نازنینت را در دستان مضطربم می گذاری و ازمن قول میخواهی که تا ابد کنارت بمانم...
مردت هستم برای لحظه ای که از بزرگترها اجازه می گیری تا شاهزاده این مملکت بشوی........
مردی که پا به پایت در مغازه های شهر می آید تا وسواسهایت را برای خرید یک روسری ساده، عاشقانه بپرستد کیست؟!...
برای روزهایی که پدر و مادرمان پیر میشوند و میترسی که دختر خوبی برایشان نبوده باشی من کنارت هستم تا خدمتشان کنیم و نترسی....
برای ثانیه ای که پدران و مادرانمان به بهشت میروند من کنارتم تا درد یتیمی را کمتر احساس کنی...
مردی که اشکهایت را می بوسد و موهای پریشانت را شانه می زند منم....
برای ثانیه ای که فرشته ای از بهشت در رحم تو به امانت می آید،منم که کنارتم و تو در آغوش من هست که می آرامی....
در تمام آن 289 روز وقتی از قیافه می افتی و شکمت خط خطی می شود و نمیتوانی حتی درست راه بروی، منم که کنارتم و شبها تن خسته ات را در آغوش می گیرم...
مردی که دستانت را در آن لحظات پردرد و امید تولد می گیرد و عرق از پیشانی پر دردت پاک می کند منم...
مردی که موهای تو و دخترت را قبل از خواب شانه میکند و هر دوی شما را در آغوش مردانه اش می خواباند منم
مردی که شبهای بیخوابی برایت قهوه و کیک شکلاتی می آورد و قصه زندگیت را گوش می کند منم...
مردی که با دستان خسته اش پاهای خسته تر تو از این زندگی سخت را، هر شب نوازش می کند تا بیارامند کیست؟!
منم....
مردی که اصرار داری موهایش را خودت اصلاح کنی... منم....
مردی که بلد نبود اما دوست داشت ناخنهایت را لاک بزند منم...
کسیکه بارها و بارها
نازت را می کشد و قهرهایت را خریدارست هنوز، منم... مردی که خسته از کار روزانه به ضریح چشمانت پناه می آورد و تو حاجت روایش می کنی منم....
آهای دختر شبهای پاییز :
شبها که مضطرب از خواب می پری و در تاریکی بسترت می گردی که ببینی هستم یا نه ، نبین..... لمس کن تن مردی را که سردی روزگار را به خاطر تو به گرمای آغوشش مبدل کرده....
کسی که به خاطرت ته اقیانوس وسط تاریکی و خطر می رود تا صدفی به نامت بگشاید و شاید مرواریدی لایقت بیابد.... منم....
کسی که بعد از سالها همسری، بدن از تناسب افتاد ات را می بوید و می بوسد منم.....
روزی که اولین موی سپیدت را در آیینه می بینی و اشک در چشمانت حلقه می زند، منم که موهایت را در دستان مردانه ام جمع می کنم و در آغوشم سخت میفشارمت و در گوشت زمزمه میکنم که "امروز دو برابر عاشقت هستم ای شراب کهنه"
روزی که نگران چین و چروکهای تازه از راه رسیده صورت زیبایت می شوی منم که بهترین زیبا رویان عالم را با ثانیه ای با تو بودن معاوضه نخواهم کرد....
برای روزهایی که فرزندانمان می روند دنبال سرنوشتشان و تو در اتاقهایشان میگریی ، منم مردی که دستانت را می گیرد و تو را شبانه به کنار دریا میبرد تا هر چقدر میخواهی با بیکرانی آب از دلتنگیهایت بگویی....
برای روزهایی که جسمت تغییر می کند و فکر می کنی که دیگر زن نیستی و میترسی، منم که بارها وبارها حس زن بودنت را به تک تک سلولهایت یادآوری می کنم همان مرد وحشی روزهای اولمان میشوم تا یادت نرود که تویی شاه بیت غزل زندگی من...........
![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : ویدا
زمانیکه احساس میکنید تمایل دارید تا همسرتان را ببوسید ، این کار را انجام دهید، لازم نیست حتماً صبر کنید تا او را بهتر بشناسید،او را ببوسید و به مرور زمان می توانید او را بهتر بشناسید . پزشکان و روانپزشکان آلمانی در پی پژوهش های گسترده خود در این باره به این نتیجه رسیده اند که افرادی که هر روز صبح قبل از ترک کردن خانه، همسر خود را میبوسند، کمتر دچار بیماری می شوند. احتمال وقوع تصادف دارند، 20 تا 30 درصد درآمد بیشتری نسبت به سایرین دارند و به طور متوسط 5 سال بیش ازهم سن و سال های خود عمر می کنند. دکتر آرتور سازبو یکی از افرادی که در در این تحقیقات نقش فعالی داشته معتقد است:
یکی از دلایل اصلی موفقیت تعداد بسیار زیادی از افراد این است که روز خود را با یک نگرش مثبت و دلچسب شروع میکنند و چه چیز می تواند مانند یک بوسه در انسان یک نگرش مثبت ایجاد کند. باید کسی را که دوستش می دارید هر روز صبح، پیش از اینکه خانه را به قصد محل کار خود ترک کنید، ببوسید. ![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : ویدا
هیچوقت به یک زن دروغ نگویید...
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:" عزيزم ازمن خواسته شده كه با رئيس و چند تا از دوستانش برای ماهيگيري به كانادا برويم" ما به مدت يك هفته آنجا خواهيم بود.اين فرصت خوبي است تا ارتقای شغلی كه منتظرش بودم بگيرم بنابراين لطفا لباس های كافی براي يك هفته برايم بردار و وسايل ماهيگيری مرا هم آماده كن. ما از اداره حركت خواهيم كرد و من سر راه وسايلم را از خانه برخواهم داشت راستی اون لباس هاي راحتی ابريشمی آبی رنگم را هم بردار !
زن با خودش فكر كرد كه اين مساله يك كمی غيرطبيعی است اما بخاطر اين كه نشان دهد همسر خوبی است دقيقا كارهايی را كه همسرش خواسته بود انجام داد. هفته بعد مرد به خانه آمد ، يك كمی خسته به نظر مي رسيد اما ظاهرش خوب ومرتب بود. همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسيد كه آيا او ماهی گرفته است يا نه ؟ مرد گفت :"بله تعداد زيادی ماهی قزل آلا،چند تايی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتيم . اما چرا اون لباس راحتی هايی كه گفته بودم برايم نگذاشتی ؟" زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسايل ماهيگيريت گذاشته بودم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟!؟ ![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : ویدا
چیزی که انتظارش رو داشتم. به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود. بالأخره مسئله طلاق کم کم داشت براش جا می افتاد. فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست, وقتی اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی خواست به جز این که در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش توجه کنم. مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان دست هام گرفتم.
"دوی" در رو باز کرد, و من بهش گفتم که متاسفم, من نمی خوام از همسرم جدا بشم! دختر گل فروش پرسید: چه متنی روی سبد گل تون می نویسید؟
![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : ویدا
عشق یك جوشش كور است و پیوندی از سر نابینا یی اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می كند و تا هر جا كه یك روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد. عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می كند و بر آشیانه ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست...
فرازهایی از کتاب "دوست داشتن از عشق برتر است" دکتر شریعتی ![]()
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : ویدا
سلام همسر مهربونم ... امروز دلم گرفته، نمی دونم چرا!! ولی خیلی خیلی گرفته!! دلم واسه شوشوی نازم تنگ شده هر وقت نیست تا با اون چشمای قشنگش بهم ذل بزنه دلم می گیره... قلبم خالی میشه هر وقت منو میبوسه و از در میره بیرون... همسرم،عزیز دلم، خیلی دل تنگتم و دوستت دارم تو تنها شوشوی بوس بوسی دنیایی..... ![]() ![]() |